تو کتاب علیه تربیت فرزند به نکته ای کلیدی اشاره میکنه. این که باید در برخورد با فرزند باغبان باشیم نه نجار. نجار چوب رو میبره، میتراشه تا اون شکل مورد نظرش رو درست کنه اما باغبان بذر رو میکاره و ازش مراقبت میکنه تا بهترین خودش باشه. هیچ وقت از بذر یک درخت سیب انتظار هلو نداره. من در برخورد با امید تمام سعی ام رو میکنم تا خلاف جریان شنا نکنم. همراه با اون استعداد درونیاش حرکت کنم و سعی نکنم بهترین چیزی که در نظر منه درست کنم ازش. باید بهترین خودش باشه. برای همین زمینه های مختلف رو امتحان میکنم اما در نهایت دارم به این نتیجه میرسم که امید شاید یک علفی، سبزه ای، شبدری چیزی باشه و من ازش انتظار درخت میوه دارم! جوری که دیروز اشک میریخت و نمیخواست تکلیف زبانش رو بنویسه من رو به شک انداخت که این بحث تنبلی نیست چون ترغیب، تطمیع، تهدید و حتی تنبیه هم اون رو تشویق به حرکت به سمت حداقل استانداردهای معین برای یک دانش آموز ضعیف نمیکنه. اون وقتی فهمید خرید کامپیوتر برای اون منوط به شرکت در کلاس کامپیوتره و برای کلاس کامپیوتر حداقل آشنایی به حروف انگلیسی لازمه، به پهنای صورتش اشک میریخت، بهم گفت تو که از درس خوندن لذت میبری نمیفهمی من چه عذابی میکشم! آره. من متاسفانه نمیفهمم یک صفحه نوشتن حرف S در مدت چهار روز چقدر میتونه جانفرسا و سخت باشه. حتما هست که با این همه تاکید باز هم کارمون به اشک و گریه میرسه. مشاور بهم میگفت کمکش کن تو نوشتن. اما امید حتی برای رفتن به کلاس ژیمناستیک و ورزش کردن هم گریه میکرد دیروز! فقط از من بازی با موبایل رو میخواد و من نمیتونم این یکی رو بهش اجازه بدم چون میدونم چه تاثیر منفی روی اون مغزش میذاره. به کارهای فنی و تعمیرات هم علاقه نداره. , ...ادامه مطلب