جعبه ابزار

ساخت وبلاگ

۱.میگرن من رو رها نمی کنه،محمد هم رفقاش رو.

۲. مدت های طولانیه که اطرافیانم ارزش مکانی و قلبی خودشون رو برام از دست داده اند، حالا اطرافیان من به صورت جعبه ابزار هستند و این ارتباط ابزاری دو طرفه است, اما چون از دید اون ها به زندگی نگاه نمی کنم، این قسمتش مهم نیست. حالا من وسط یه جعبه ابزارم که بهشون عادت کردم و البته که کوچک هم هست. ابزارهای واقعی انتظاری ازت ندارن اما این جا چون خودمم هم ابزارم در نظر اون ها، پس خیلی ها رو حذف کردم. این جوریه که من یک دستگاه خودپرداز برای امید، یک راننده برای خواهرم، یک خدمتکار با خدمات متنوع برای محمد، یک ننه برای امیر، یک قرض الحسنه و عیب یاب گوشی برای خواهر دیگه ام، یک کارشناس تصادفات برای هر کی که تصادف کنه و ... هستم. اکرم خواهرم تنها کسیه که برام چای دارچین دم می کنه تا افسرده نشم، باهام تماس می گیره تا حالم رو بپرسه و نگران حال منه هست. در واقع فقط یک نفر هست که یک نفره. در حالی که به شدت از نظر اعتقادی و سلیقه ای در تضاد و گاهی دشمنی هستیم و این خواهرم تا قبل از تولد امید برام وجود نداشت! بودیم اما نبودیم. در واقع باز هم نیاز ما رو بهم متصل کرد.

گویا هیچ چیز تو این دنیا کامل نیست.

خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pastnow بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 12:29