برادرم کتابی در مورد خواب آگاهی بهم داد. من تا نیمه خوندنمش. حوصله تمرین انجام دادن ندارم. گاهی یادم میافته و به خودم تو آینه نگاه میکنم و میپرسم آیا بیدارم؟ امروز دومین تجربه خواب آگاهی من اتفاق افتاد. وقتی میدونستم خوابم و کاری رو انجام دادم. اون کار چیزی نبود که میخواستم. من دوست دارم خودم کنترل کنم چه کاری میکنم. این بار میدونستم خوابم و مشمئز کننده ترین کاری که تو باورم ممنوعه اما گویا خیلی دوست داشتم انجام بدم رو دادم و تا آخرش هم پیش رفتم. نفرت انگیز بود و بسیار لذت بخش. به اوج لذت که رسیدم از خواب بیدار شدم. چرا باید این فعالیت کثافت رو انجام بدم! ناخودآگاه من واقعا باید مخفی بمونه.آیا واقعا این کار گناه نیست! این که توی خوابم کاری رو انجام بدم که تو واقعیت شنیع و ناپسنده. نمیدونم. ولی حس میکنم ناخودآگاهم نیاز به این تخلیه داشت.بیدار که شدم رفتم آرایشگاه، حالم گرفته بود. آرایشگرم پرسید خوبی؟ گفتم آره. بعد از مدتی گفت میشناسمت. حالت خوب نیست. یه لبخند تحویلش دادم. واقعا حالم گرفته است. بخوانید, ...ادامه مطلب
و درود خدا بر او، فرمود: بسا روزهداري كه بهرهاي جز گرسنگي و تشنگي از روزهداري خود ندارد، و بسا شبزندهداري كه از شب زندهداري چيزي جز رنج و بيخوابي به دست نياورد! خوشا خواب زيركان، و افطارشان! (نهجالبلاغه - ترجمه محمد دشتي - حكمت 145) بخوانید, ...ادامه مطلب
صبح ساعت هفت صبح بیدار شدم و به ساعت نگاه کردم و گفتم من سال های سال این ساعت سرکار بودم اما حالا باید برم بانک و واقعا دلم نمیخواد از جام بلند بشم.پس تا نه خوابیدم و به زور بیدار شدم و بانک هم نرفتم و به کارهای خونه مشغول شدم.آره، این منم. واقعا از خونه بیرون رفتن چقدر برام سخت شده. فقط باشگاه میرم و خونه خواهرم. ارتباط با آدم ها بیشتر از همیشه برام سخت شده. بخوانید, ...ادامه مطلب
امان از خواب های من. یه روز حدودا دوازده سال پیش, تو یه شب سرد زمستونی پیرمردی رو نزدیک مترو حقانی دیدم که کتاب میفروخت. یه عنوان فقط. خواب های من .خودش نوشته بودش, خودش هم میفروخت. خریدم و چه کتاب بی سر و تهی بود. حالا شده حکایت خواب های من. امکان نداره خواب نبینم. حتی تو چرت یک دقیقه ای! و خواب های من توشون کابوس زیاده, البته خواب های شیرین هم دارم .و البته خواب هایی که خبر از آینده میدن. چند وقته باز کابوس میبینم ., ...ادامه مطلب