سیزده دی 98-هیچ چیز بدتر از ایدئولوژی نیست

سیزده دی 98

پسرهای گلم باید ازتون معذرت بخواهم که تو کشوری تصمیم به ادامه تولید مثل گرفتم که توش ایدئولوژی حتی توی خوابت هم اجازه آزادی بهتون نمیده.

امروز قاسم سلیمانی کشته شده و من می دونستم این یعنی یه دعوای گنده بین خواهرم و شوهرم. چقدر نفهمن این ها و من چقدر بدبختم که گیر این ها افتاده ام.

امیدم و امیرم، هیچ وقت توی جریان رودخونه نمیتونید خلاف جهتش شنا کنید. پس هیچ وقت تصمیم به شنا توی یه رودخونه رو نگیرید.

هیچ وقت جایی نرید که ازتون بخوان یه جور فکر کنید. یه جور رفتار کنید.

وارد هیچ فرقه ای نشید تا بتونید ذهنی آزاد و باز داشته باشید. تا کور نشید.

نه جز انقلاب اسلامی نه جز مخالفان اون ها . نه دراویش و نه هیچ جیز دیگه. من سال ها جز هر دوی اونها بوده ام.

هیچ چیز مثل آزادگی نیست.

• بورس حتما فردا منفی میشه و این پولدار شدن من به تاخیر می افته. خدایا اون قدر پولدارم کن تا بتونم یه خونه با دو تا در جدا بگیرم که از یکیش اکرم تردد کنه و از یکی محمد. اگه چنین پولی نمیخوای بهم بدی پس بهشون شعور بده تا بتونم خودم و بچه هام رو بین این ها بزرگ کنم.
• امیر از دست بابات من سر به کدوم بیابون بذارم؟؟؟ امیدم از دست خاله اکرمت من دق می کنم. امروز برای اولین بار کمردرد عصبی رو تجربه کردم.
• بچه ها دنیای پاکی دارند که بزرگترها بااعتقادات کثیفشون اون ها رو به گند می کشن. امید دیروز تو ماشین تو میگفتی امام خامنه ای آدم خوبیه و من به تو گفتم اون خامنه ای زورکو هست و نمیخوام اسمش رو جلو من بیاری. ول کن این حرف ها رو بیا بچسبیم به ترانه و با انگشت های شصتمون برقصیم.
• اکرم صلاحیت بزرگ کردن امید رو نداره. محمد هم صلاحیت بزرگ کردن امیر رو نداره. من مادر این ها هستم و باید نجاتشون بدم.