باغ وحش انسانی

ساخت وبلاگ

احساس الانم رو نمیشه توصیف کرد با کلمات جاری. مکس تو کارتون معرکه مری و مکس یه جایی میگه که چند تا کلمه جدید اختراع کرده که به فرهنگستان پیشنهادشون کرده اما اون ها جواب نداده اند. یکی از کلماتش conpuzzled که ترکیبی از confused and puzzled بود. ترجمه فارسیش رو نوشته بود گاشفته. من الان گیج، آشفته، عصبانی و مستاصل هستم. آیا راه نجاتی هست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر

کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

این روزها مجبور شدم از خونه بیام بیرون و بین مردم باشم. دو سال بیشتره که از مردم بریده ام و تا مجبور نباشم با مردم بر نمی‌خورم. این روزها به خاطر بیماری احتمالی چند باری رفتم بیمارستان و چون ترافیک سنگین بود با اتوبوس رفتم.

واقعا دیوژن حق داشت تو روز روشن با چراغ دنبال آدم بگرده. دیوژن اگر داروین رو دیده بود و می‌تونستند هم‌صحبت بشوند با هم دلیلش رو می‌فهمید که چرا انسان پیدا نمیشه! از نتایج میمون و شامپانزه و گوریل چه انتظاری میشه داشت؟ باید استانداردها رو پایین آورد. فکر نمی‌کنم علم هیچ وقت دلیل پیدا شدن شعور تو معدود انسان ها رو مشخص کنه. شاید همون طور که تو فیلم کوبریک نشون داده میشه یک سنگواره، یک چیز خارجی، یک نیرویی دیگه، شعور و تشخیص رو به حیوانات اعطا کرده اما یک چیز کاملا مشخصه، این شعور به همه داده نشده و بدترین قسمتش اینه که به نظر میاد کاملا ژنتیکی به ارث می‌رسه. این جوریه که از پدر و مادری یکسان بچه هایی بی شعور و بچه هایی با شعور متولد میشن. هر چی که هست صرف دم نداشتن و روی دو پا راه رفتن و آگاهی به مرگ داشتن و خندیدن و گریه کردن دلیل انسان بودن نیست. به نظر میاد ما نوعی از حیوانات هستیم که دایره غرایزمون خیلی متنوع تر از بقیه است.

پ.ن: معلومه چقدر حالم خرابه و چقدر ناراحتم. امیدوارم به خودتون نگیرید. به هر حال یکی از دلایل ساخت وبلاگم همین بوده که وراجی های مغزم رو خالی کنم اینجا. نمی‌تونم اینجا هم خودم رو سانسور کنم.

پ.ن۲: همیشه دنبال اینم که بتونم تشخیص بدم چه جور جونوری هستم. متاسفانه درک کرده ام که من خصوصیت حیوانی زیاد دارم و بدتر این که با انسان جماعت هم اقدام به تولید مثل نکرده ام تا بلکه نژادم اصلاح بشه و کار رو برای بچه هام سخت تر کرده ام.

امید و امیر عزیزم، اگر روزی اینجا رو خوندید بدونید یک مادر بسیار ناراحت و آشفته این ها رو نوشت. عوض این که ناراحت بشید از گفته ام و نسبتی که به پدرهاتون دادم، دنبال رفع عیب باشید شاید ژن های شعور با ژن های دیگه فرق داشتند و قابل تغییر بودند. نمی دونم. من هر روز می‌جنگم تا بتونم غلبه کنم شاید ما هم آدم شدیم. به هر حال این شعار زندگی منه که به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pastnow بازدید : 42 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:17