ترس بی منطق

ساخت وبلاگ
شوهر دومم برعکس شوهر اولمه. این حتما نشونه خوب بودنش نیست. به شدت رفیق بازه و دو مورد دیگه که هر دو برام نفرت انگیز و غیرقابل تحمل اند . فکر طلاقم . دوباره!  این بار اما نمیترسم. بار اولی شش سال طول کشید تا ترسم رو کنار گذاشتم. حالا اما ترسی ندارم. منطقی بهش فکر میکنم. وقتی میبینم این قدر به دوستانش اهمیت میده برام یه معنی داره .از زندگی با من راضی نیست. حالا من هرچی سعی کنم تا زن خوب بودن رو تمرین کنم .هر چی ته دیگ انداختنم رو بهتر کنم یا خونه رو مرتب نگه دارم, اون در حال فرار از وضعیت جاریه .راستش حال مشاوره رفتن رو هم ندارم . نمیتونم زورکی راضی به این زندگی بکنمش . هنوز با خودش راجع به این پیشنهاد چیزی نگفتم. شاید حتی رو ورق و سند هم طلاق نگیرم .جدا شدن نیازی به ثبت شدن نداره. 

 

 

فکر جدایی ازش باعث میشه تا احساس راحتی بکنم. 

در نهایت فکر میکنم این جدایی از تو ذهن من به واقعیت بدل بشه.

بعدا باهاش راجع بهش حرف میزنم. امیر عطار هم میشه بچه طلاق !

به شدت رفتارهاش رو توهین به خودم تلقی میکنم. 

از طرفی ناپدری خوبی نیست . 

 

خواب...
ما را در سایت خواب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pastnow بازدید : 128 تاريخ : چهارشنبه 8 اسفند 1397 ساعت: 3:36